حسناحسنا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

حسنا عزیز مامان و خاله

شیرین زبونیای حسنا

سلام عزیز خاله. این روزا وقتی ما رو میبینی از راه دور کلی ذوق میکنی و دندونای با مزتو در میاری و جیغ میزنی از شادی. راستی الان دیگه 6تا دندون داری. سه تا پایین سه تا بالا. کلمات مختلف رو ادا میکنی و باهامون حرف میزنی. اما جنله ای که مدام تکرار میکنی:" نم نم بده" " نم نم  بده " مامانی هم هی فکر میکنه که گشنته بهت غذا میده. بعد میبینه نه مثل اینکه خوشت میاد هی بگی نم نم بده. میگه حسنا مثل اون آقا تو فیلم برره میمونه که هی مگفت: پول زور وده! امروز موقع سفره افطار دور سفره میچرخیدی و هی میگفتی: آب بده. میرفتی پیش پدر جون آب میخوردی. من بهت سوپ میدادم و میگفتم حسنا بیا سوپ. میگفتی: اووووووپ. مامانی میگفتی حسنا بیا کوکو...
5 مرداد 1393

حسنا طوطی

خاله جونی عاشق حرف زدنتیم مخصوصا اینکه یه لحظه هم ساکت نمیشی و همش داری یه چیز میگی تونم با تکرار فراوون. این روزا اسمت رو طوطی گذاشتیم و کافییه یه چیزو بشنوی و سریع تکرار میکنی. وقتی داری تاب تاب بازی میکنی برات شعر میخونم و بعدش میشمرم: یک، دو ، سه ، چهار. بعد هر بار شمردنم میگ: دو دو. من میگم یک تو میگی: دووووو. من میگم سه تو میگی: دووو. مامانی رنگها رو داشت بهت یاد میاد. روزهای قبل راحت میگفتی: آبی. میگفتیم لباس حسنا چه رنگیه: میگفتی: آبی. امشب مامانی گفت: حسنا لباس پیشی چه رنگیه: بگو صورتی: گفتی: صولتی. مامانی بهمون گفت: وقتی حسنا پیشتونه باهاش زیاد حرف بزنین الان خیلی خوب یاد میگیره حرف بزنه. واژه به واژه حرف میزنی اما میتو...
1 مرداد 1393

حسنا میتونه راه بره

سلام عزیز دل خاله. هر موقع که نیستی خونمون دلمون برات یه ذره شده و دلمون برای شیطونیات تنگ میشه. البته از قدیم گفتن دوری و دوستی. چون هر موقع میاد از بس شیطونی میکنی که حسابی کلافه میشیم دیگه این روزا از کنجکاوی دوست داری از دیوار راست هم بالا بری! امروز تونستی 4قدم خودت تنهایی راه بری و ما برای کسب کردن این توانایی برات دست زدیم. دو شب پیش هم دو قدمی راه رفته بودی و بابا مامان حسابی ذوق کرده بودن. اما امشب خونه ما بودی که پدر جون حسنا داره ته تی میکنه مامانی حسنا نگاش کن! این روزا رفته رفته کلمات جدیدی به فرهنگ لغتت اضافه میشه. امروز مثلا برای اولین بار تونستی اسم بابایی رو بگی. اخه ما هر موقع میخواستیم تو بترسی و یکم ازمون...
23 خرداد 1393

نی نی

امروزه واژه جدید رو ادا کردی. به شکلک رو بلوزم دست زدی و گفتی: نی نی! تصویر رو آینه هم که یه عروسک بود گفتی: نی نی. مادر جون اجازه نمیداد که کاری که دوست داری انجام بدی با حرص گفتی: وای. امروز بعد مدت ها ازت فیلم و عکس گرفتم. چون دوربینم خراب شده بود و تازه تحویل گرفتم. میخواستم ازت عکس بگیرم اما تو که بستنی دیده بودی حواست به بستنی بود و آروم و قرار نداشتی. مامانی بستنی تو رو بهت داد و بعدش چند تا عکس خوشگل گرفتیم. ...
5 خرداد 1393

فرهنگ لغت

امروز دایی و عزیز گفتن رو یاد گرفتی. البته نمیدونم مفهومشو میدونی یا واسه خودت تکرار میکردی. تو هی میگفتی دایی دایی و ما با دست به دایی اشاره میکردیم که بدونی دایی یعنی چی!!!!!! منم هر چی تلاش میکنم بهت یاد بدم خاله انگار نه انگار!! خ گفتن واست سخت حالا شاید چند روز دیگه بتونی بگی آله!!! ماه قبل وقتی مامانی بهت میگفت نه!! متوجه میشدی و اون کارو انجام نمیدادی. یعنی اگه میخواستی بری سمت اشیاء خطرناک دیگه نمیرفتی. اما الان وقتی مامیگیم نه!! تو هم بعدش جیغ میزنی نه!!!!!!! دیروز خونتون بودم مرواریدای لباسمو کندی و رو فرش ریختی بعد میخواستی جمعشون کنی. من باهات بازی میکردم و تا میخواستی بیای سمتشون سریع جمع میکردم چند بار این کارو تکرار ک...
2 خرداد 1393

بدون عنوان

امروز مدام میگفتی بابا بابا!! مامان مامان. مامانی امروز تعطیل بود و تو هم از صبح خونه بودی و دادا نرفته بودی. واسه همین من و مامانی رفتیم پیاده روی و تو هم که عاشق دادا هستی کلی ذوق میکردی. اولش که من داشتم لباس میپوشیدم دنبالم 4دست و پا میدوییدی و گریه میکردی که منو هم ببر. بغلت کردم و تو با انگشت اشاره به در اشاره میکردی که یعنی بریم بیرون. تو راه پله ها همش میگفتی دادا. یکی دو روزه که یاد گرفتی بگی بوف. وقتی به یه چیز خطرناک نزدیک میشیم میگیم حسنا بوفه و تو هم بعد میگی بوف. مامانی وقتی میخواد بهت غذا بده میگه به به. تو هم تکرار میکنی. این روزا کلمه کلمه به فرهنگ لغتت اضافه میشه. واژه های زیادی رو میتونی ادا کنی بعضیاشون بی معن...
1 خرداد 1393

فرهنگ لغت حسنا

سلام عزیز خاله این روزا شاهد شنیدن اولین لغات در فرهنگ لغت زندگیت هستیم. این روزا به جز گریه کردن اَ، آ،اِ، قا، هم میگی. مخصوصاً وقتی باهات بازی میکنیم بیشتر از این صداها ازت میشنویم. حالا دیگه دوست داری باهات بازی کنیم.
2 مهر 1392
1