سفری به ماسوله
سلام گلم تا حالا چند بار اومدم این پستو نوشتم ولی بعد قطع وایفا نشد بزارمش تو وبلاگ. بابا شنبه که تعطیل بود تصمیم گرفت به ما حالی بده م ما رو برد ماسوله.هوا خیلی گرم بود البته تو راه بطوریکه بابا رفت واسمون کیم خرید ولی آب شد و لباست کثیف شد. توی راه همش گاو می دیدی و می گفتی برم پیش گاو .گاو میگه مااااا. ماسوله یه شهر تاریخی با خونه هایی که حیاط یه خونه در واقع سقف یه خونه ی دیگه ست.اونجا هوا خوب بود و باد می وزید.خیلی هم شلوغ بود من همراه یکی از مریضا مونو اونجا دیدم .بابا واست یه کلاه قرمز صورتی خرید.تو خیلی از اون خوشت اومد . توی یه مغازه ی عروسک فروشی آهنگ محلی ...