حسناحسنا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

حسنا عزیز مامان و خاله

سومین تابستان حسنا

1394/7/6 0:16
نویسنده : خاله
835 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسل مامان

سومین تابستان هم با تو گذشت .در اولین تابستان که بی قرار دل درد های شبانه بودی و من هم باتو بی قرار تو اومده بودی و همه چیز رنگ دیگری گرفته بود هنوز حس روزهای اول با تو بودن یادمه چقد قشنگ و در عین حال دلهره آور بود چقد ترس داشتم از اینکه نکنه اتفاقی برات بیفته.از عطسه هات می ترسیدم از شیر بالا آوردنت گریه می کردم و چه غریب بودی برام مامانی وو واقعا جا داره بگم مامانم تو چقد ایثار کردی واسه بزرگ شدن ما.

مامان امشب دلم خیلی گرفته تو رو دارم و باید بگم که دیگه نباید غصه ای داشته باشم ولی غمگینم تابستان دوم حسنا تازه براه افتاده بود یادش بخیر دخملم یادش بخیر.و اما تابستان سوم.که من خیلی فرصت نکردم بنویسم تو دخملی مامان شیرین زبون شدی لجباز شدی حتی خودت لباسا تو انتخاب می کنی.امسال تابستون خیلی به گردش نرفتیم و همش درگیر کار بودیم و بابا هم درگیر شورا.

یکی از موفقیت های بزرگ این تابستون از پوشک گرفتن دخملی بود.

پسندها (2)

نظرات (1)

Zahra khanum jon az tehran hastam
13 آبان 94 20:43
اي بابا كي پيدا ميشه كه دلش نگرفته باشه يه وقتايي(يني قربون جمله بنديم برم كه تركوندم ادبيلاتو)همه ماها يه وقتايي تو اوج خوشي باز يه كمبودايي داريم تولد دايي جونم مبارك امروز سيزدهمه فك كنم تولدشه
خاله
پاسخ
سلام گلم خوبی ممنون گلم