بازی
تو این ماه باهات زیاد بازی بده، بگیر رو انجام میدادیم. مثلا اسباب بازیات که دستت بود میگفتیم حسنا بده به من میدادی دستم و بعدش منتظر میشدی که من بدم بهت.
دالی بازی. : یه روسری میدیم بهت و دقایقی مشغولت میکنه. روسری رو میذاری سرت و بعد برمیداری میگی:دااااااا
بعدش هم در دنبالش روسری رو سر خودمون میذاریم و تو میدویی و از سرمون برمیداری میگی: دااااا
اسم همه اجسام رو نمیدونی اما میدونی کاربردش چیه. مثلا کنترل رو بر میداری و به تلویزیون نگاه میکنی که روشن شه. از پریز برق خوشت میاد و روشن خاموشش میکنی.
این ماه برای عکس گرفتن ازت مصیبیتی میکشیم. چون شدیدا از دوربین خوشت میاد و تا چشمت به دوربین بیفته بهونه میگیری که دوربین رو بدیم دستت.
این روزا وقتی میای خونمون مدام میری سمت جا برنجی و برنج رو میریزی بیرون. از فلاکس هم خوشت میاد و مدام وارسیش میکنی. کلا از ظرف و ظروف آشپزخونه خیلی خوشت میاد و علاقه داری که بیای آشپزخونه و کابینتا رو باز کنی و خراب کاری کنی