سالگرد ازدواج خانم جون پدر جون
سلام خاله جونی این روزا خیلی شیطون شدی. مخصوصا اینکه تازه یاد گرفتی سینه خیز بری و مدام اینور اونور حرکت میکنی. مامانی میگه حتی شبا موقع خواب هم باید مواظبت باشه چون از جات تکون میخوری و میچرخی و یکباره مامانی میبینه یه جا دیگه خوابیدی. این روزا دیگه تو ننو هم که نمیخوابی و ننو برات شده اسباب بازی. بعضی اجسام بیشتر از بقیه توجهت رو جلب میکنه. مثلا کنترل تلویزیون و گوشی. نمیدونم چه لذتی برات دارن اما هر موقع چشمت بهشون بیفته سریع سینه خیز میری تا بهشون برسی بعدم که دستت بهشون میرسه میخوریشون! راستی از تسبیح هم خوشت میاد و دو نه های تسبیح رو با دقت وارسی میکنی!
امشب سالگرد ازدواج خانم جون و پدر جون بود. 22 بهمن. مامان بابا هم و حسنا خانم گل هم اومدن خونه ما تا این شبو به پدر جون مادر جون تبریک بگن.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی