حسناحسنا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 13 روز سن داره

حسنا عزیز مامان و خاله

اولین مهمونی سال 94

1394/1/2 16:14
نویسنده : خاله
371 بازدید
اشتراک گذاری

سلام حسنا ی مامان

دیروز روز اول سال 94 ما ناهار خونه ی مامان آقا یاسر دعوت بودیم. کارگر ها  هم اومده بودن واسه ی نصب نرده های راه پله کارشون خیلی طول کشید و ما ساعت دو رسیدیم خشکبیجار .سفره ی ناهار پهن بود تو هم اونجا یه عروسک پیدا کردی و کلی خوشحال بودی و با بچه ها بازی می کردی.

 

صبح دیروز همینکه از خواب بیدار شدیم صبحونه خوردیم و من و تو باهم رفتیم خونه ی مادر جون ،بعدش رفتیم مسجد زیارت اهل قبور .

بعدش رفتیم خونه ی بابابزرگ من.اشک تو چشم بابابزرگ  جمع شده بود .خیلی دلم براش سوخت خیری از این دنیا ندید.جای مامان بزرگم خالیه .چقد اون سالا که زنده بود دوست داشت ما بریم براش سفره ی هفت سین بچینیم خیلی باذوق بود برا خودش سالار بود که همیشه عامل جمع شدن خانواده دور هم بود حالا که نیست همه از هم دورین .خدا رحمتت کنه ننه.

پسندها (1)

نظرات (0)