حسناحسنا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

حسنا عزیز مامان و خاله

عید قربان

1392/8/12 13:10
نویسنده : خاله
465 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزم حسنا جون

امروز یکی از اعیاد ما مسلمونا بود. تو این روز حضرت ابراهیم از آزمایش الهی سربلند شد و وقتی خدا بهش دستور داد که پسرش رو به فرمان خدا قربانی کنه حضرت ابراهیم هم پسرش اسماعیل رو در راه خدا میخواست قربانی کنه همون موقع که پیامبر چاقو رو زیر گلوی پسرش گذاشته بود خدا براش گوسفند فرستاد و این روز به عنوان یکی از روزهای مهم ما مسلمونا شد تا بندگیمون رو به خدا ثابت کنیم.

فکر میکنم سربلند شدن از این امتحان الهی خیلی خیلی سخت باشه چون حالا که خدا شما رو به خونواده ما داده یه دختر ناز و ملوس که همه توجهات بهش هست و سرتا سر نیاز و نازی،میفهمیم که چقدر سخته این کاری که پیامبر خدا قبول کرد انجامش بده. چون ما حتی طاقت گریه کردنت رو نداریم. امروز مامانی میخواست تو رو ببره حموم یه جیغی میزدی که اون سرش نا پیدا. از بس گریه کرده بودی سیاه شده بودی. بعد هم کلی نازت کرد. مامانی گفت: وای اصلا طاقت ندارم ببینم حسنا گریه میکنه یا اینکه درد میکشه.

ایشالله همیشه سالم و سلامت باشی و وقتی بزرگ شدی قدر بابا مامانیت رو بدونی و یادت باشه که چقدر برات زحمت کشیدن.

عیدت مبارک حسنا جون      

  اولین عید قربان در کنار حسنا خانم

 

بعدا نوشت!

فکر کنم عید قربان بود که دوست مامانی و دختر نازش آیناز اومدن خونتون. بعضی وقتا که به حافظم اعتماد میکنم نتیجش این میشه. مطمئن نیستم تعطیل عید قربان بود یا نه! آخه وقتی داشت تو لیست مطالب قبلی وبلاگ نگاه میکردم این پست برام شبیه موقعی بود که خاله سولماز اومده بود پیشت. اما قران برام شبیه فامیلی خاله بود نمیدونم همین تاریخ بود یا نه!!!

وقتی اومدن دخترش با شیرین کاریاش خیلی متعجبمون کرده بود اما نتونستم ازش عکس بگیریم البته قبلا مامانیش چند تا عکس فرستاده بود و تو وبلاگ قسمت دوستات هست. اینم تنها عکسش وقتی اومد خونتون. آیناز با مامانیت خیلی زود دوست شد و بغلش اومد. اما اولش از باباییت میترسید. وقتی شیرین کاریای آینازو میدیدیم همش میگفتیم یعنی آینده حسنام اینطوریه؟؟؟ غذا خوردن، خوابیدن و بازی کردنش خیلی خاص و بامزه بود. خدا حفظ کنه واسه مامان باباش

 

اینم چند تا از عکس های تو

اینجا تازه داشتی آمادی میشدی

چرا عصبانی خوابیدی خاله!

حالا خوب شد

اینجام فکر کنم میخوای ابهتت رو به آیناز نشون بدی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

الهه
27 مهر 92 11:34
سلام خوبی سپیده جان خانواده محترم خوبن سلام به همه برسان عکس جدید حسنا جون را بنداز خیلی دلم واسه لیلا جان تنگ شده و دوست دارم جوجوشو از نزدیک ببینم بایی دوستارشما الهه


سلام ممنون عزیزم سلامتیتو میرسونم. عکس جدید حسنام به روی چشم! خالش باید زحمتشو بکشه. بیاین دیگه دلمون براتون تنگ شده