تولد حسنا
عکس بیمارستان
سلام خواهر زاده عزیزم مثله اینکه خیلی عجله داشتی واسه اومدن به این دنیا و میخواستی زود زود این دنیا رو ببینی چون، یه چند روزی زودتر از موعد مقرر چشماتو به این دنیا باز کردی.
روزای اول ناخدا یه چشم صدات میکردیم. آخه کلی می موندیم چشاتو باز کنی. بعد یکی باز میکردی! اولین بار دختر خاله جمیله وقتی اومد بیمارستان ملاقاتت، تو رو به این اسم صدا کرد. بعدم همه این طور صدات میکردن. آخه نا نداشتی هر دو تا چشمتو باز کنی. وقتی اومدی به این دنیا آدما اونقدر مهمون نواز نبودن. کلی گریه کردی هیچی غذا ندادن بهت. تا چند ساعت گشنه بودی بعدش که مامان جونت یکم حالش خوب شد یکم بهم شیر داد اون وقت بود که ما تازه صدای گریه واقعیتو شندیدیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی