دارو خوردن حسنا
سلام گل خاله. اینجا که دلت درد میکرد مامان جونت داره بهت دارو میده. خیلی باهوشی میبینی تلخه. هی تف میکنی بیرون.
اون سبزم که کنار گوشت رفته مامانتیت روزای اول که به دنیا اومده بودی. یه دعا نوشت و از خدا خواست که تو رو حفظ کنه و تا چند روز سنجاق زد به لباست. آخه همش استرس داشت تو یه چیزت بشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی