اولین دلنوشته بابایی
حسنای من تو یگانه لبخند خدا بودی که از عمق وجودم به آن پی بردم. تو نشانه این بودی که خداوند هنوز به من امیدوار است.
حسنای من!
نگاه کردن تو نگاه به گذشته ی خود و دلگرم به افق های دور است. تو یادگار لحظات پر محبتی. تو مایه ی شگفتی و ستایشی.
حسنای بابا!
تو بی شک مثل همه ی آیت های الهی، معجزه بزرگی هستی که فهم آن به درک ما نیمی گنجد. چگونه باید دوستت داشته باشم که خداوند نیز ما را دوست داشته باشد.
حسنای من!
به مصداق شعر شاعر بزرگ که فرموده است:"کار ما شاید این است که به بسان گل نیلوفر و قرن/پی آواز حقیقت برویم"
هدیه ی خدا رازهای مگوی خداست و تو هدیه ی عظیم خدایی و در تو آسایش بزرگی برای ماست. آنچه که باعث رشد و تعالی ماست توئی.
«دوستت دارم»
جمعه29/9/92
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی