حسنا وتاب جدید
قشنگ مامان سلام
دیروز با بابا رفتیم تا بعد مدتها واست تاب بخریم، تو توی ماشین بی تابی کردی و شیر خوردی و خوابیدی.
ماهم واست تاب خریدیم و برگشتیم .تابو گذاشتم توی پذیرایی و خرسی که بابا برات خریده بود و روش نشوندم و منتظر موندم تا تو بیدار شی .
وقتی بیدار شدی با اخم از اتاق بیرون اومدی با دیدن تاب خندیدی منم ازت فیلم گرفتم . همون موقع پدرجون اومد ازت پرسیدم حسنا کی تابو خریده گفتی :پدرجون و کلی اون شب تاب بازی کردی و اینم عکسات:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی