پاگشای آقا یاسر و خاله خونه ی ما
سلام دخملی مامان
دیشب خانواده آقا یاسر خونه ما دعوت بودن.تو هم از صبح رفتی خونه ی مادر جون تا من بتونم به کارا برسم دیروز شیفت نبودم خیلی خسته شدم .غروب اومدی خونه دلم واست تنگ شده بود خاله که ظهر اومده بود می گفت حسنا میگه لباس بپوش بریم مامان مث اینکه تو هم دلت تنگ شده بود شب با بچه ها تو اتاق بازی می کردی یه دفه اومدم دیدم رفتی بالای قفسه داری شکلات می خوری تمام صورتت قهوه ای شده بود دیوار رو هم شکلاتی کرده بودی هی راه براه شیر می خواستی خستم کرده بودی منم که کار داشتم تا ازت غافل می شدم می دیدم یه چیزی برداشتی داری می خوری و همه رو به سر و صورتت مالیدی . عشق مامان عاشق خوراکی همه چی رو هم تست می کنه.عاشق مرغ با استخونی کلی سرگرم می کنه.
حسنا ی مامان دوست دارم تو عشق مامانی.هرچند خسته میشم اما بدون تو زندگی واسم معنی نداره .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی