حسناحسنا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

حسنا عزیز مامان و خاله

بدون عنوان

1393/6/3 14:11
نویسنده : خاله
224 بازدید
اشتراک گذاری

سلام شیطون خاله الان با من تو اتاقی و بابایی میخواست از سر کار بیاد دنبالت که مادرجون گفت نیا هوا گرمه. حسنا گرمازده میشه. الانم اومدم تو وبت تا هم یکم تو اتاق بازی کنی و خوابت بگیره ببرم بخوابونمت.

وقتی تو اتاقی اول همه لباسا رو از کمد در میاری و میریزی بیرون. الان به زور داری کیفمو وارسی میکنی و هر کار میکنی نمیتونی زیپشو باز کنی هی دستشو تکون میدی. لج میکنی و میگی بغلم کن و بیای موسو دست بزنی. اما این روزا مفهوم عیبه زیشته رو فهمیدی. بهت میگم عیبه نگام میکنی و اون کارو نمیکنی. الان از باز کردن زیپ ناامید شدی و رفتی سراغ پنکه میخوای روشنش کنی. نگات کردم ببینم چیکار میکنی گفتی: دَ. بعد روشن کردن پنکه باز اومدی بغلم و هی میگی نی نیئه واااا.

چند روزیه موقع سفره پهن کردن کمک میکنی و یکی یکی قاشق چنگال و لیوان رو میدم دستت میبری رو سفره میذاری. هر کار خوبی هم انجام می دی بعدش حتما باید بگیم مرسی وگرنه خودت یادآوری میکنی و میگی: مسی

خب دیگه خیلی شیطون کاری میکنی با وجود تو سخته خاطره نوشتن اینجا

پسندها (1)

نظرات (4)

زی زی گولو
3 شهریور 93 20:16
خاله
پاسخ
تازه فهمیدم منظورت از زی زی چی بود. زی زی گولو آسی باسی د را کو تا تا به تا. پس این بود
زی زی گولو
3 شهریور 93 20:19
2 روز دیگه نم نم کوچولورو میبینم از وقتی که یکم بزرگتر شده یه دل سیر حسابی ندیدمش و قسمت نشده که حسابی بزنیم تو سر و کله هم
خاله
پاسخ
حسنا اجازه نمیده کسی بزنتش حسابی دَ کردن یاد گرفته مادرجون پدرجونشم میزنه!!!!!
زی زی گولو
4 شهریور 93 12:54
ببینیم و تعریف کنیم
مامان آیناز
4 شهریور 93 19:55
هزار ماشالله چقدر دختر گلمون بزرگ شده