عقد خاله جونی
سلام عروسکم
پنجم عید عقد خاله بود و ما همه درگیر.چقد سخت گذشت تا همه چیزو جمع و جور کردیم پدرمون دراومد ما بهار خوابو آماده کردیم تا خانم ها اونجا برن و آقایون پایین.تا اونجا رو آماده کنیم خیلی به همه فشار اومد تو هم این روزا تفریحت این شده بود که تو رو با خودمون ببریم بالا. تو این چند روز نتونستم زیاد بهت برسم فکرم آشفته بود و جمع و جور کردن خونه زندگی برام سخت بود مخصوصا اینکه هم باید سرکار می رفتم هم خونه مرتب می کردم بالاخره به خوبی و خوشی تموم شد و آخر شب تو با بابا خوابیدی و من با خاله اینا رفتم لاهیجان.
گل ناز مامان کل مراسم عقد در حال شیطنت بود
همش گریه می کردی و گوشی می خواستی
می گفتی می شام حسنا ببینم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی