حسناحسنا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 15 روز سن داره

حسنا عزیز مامان و خاله

سفری به ماسوله

1394/2/31 14:43
نویسنده : خاله
807 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلم  

تا حالا چند بار اومدم این پستو نوشتم ولی بعد قطع وایفا نشد بزارمش تو وبلاگ.

بابا شنبه که تعطیل بود تصمیم گرفت به ما حالی بده م ما رو برد ماسوله.هوا خیلی گرم بود البته تو راه بطوریکه بابا رفت واسمون کیم خرید ولی آب شد و لباست کثیف شد.

توی راه همش گاو می دیدی و می گفتی برم پیش گاو .گاو میگه مااااا. 

ماسوله یه شهر تاریخی با خونه هایی که حیاط یه خونه در واقع سقف یه خونه ی  دیگه ست.اونجا هوا خوب بود و باد می وزید.خیلی هم شلوغ بود من همراه یکی از مریضا مونو اونجا دیدم .بابا واست یه کلاه قرمز صورتی خرید.تو خیلی از اون خوشت اومد .

توی یه مغازه ی عروسک فروشی آهنگ محلی گذاشته بودن تو کلی با اون آهنگ رقصیدی .روز خوبی بود روحیه ی ما عوض شد .اما موقع برگشت کلی اذیت کردی و اون یکساعت رو که توی راه بودیم منو کلافه کردی .اینم از تعطیلات ما با حسنا خانم شیطون. 

پسندها (3)

نظرات (1)

الهه
9 تیر 94 8:00
سلام داداش ايوب واي چقدر دلم تنگ شد براتون با ديدن اين عكس قشنگ انشالله هميشه زنده باشيد