از شیر گرفتن حسنا
سلام عشقم
از اول خرداد مامانی تصمیم گرفت شما رو از شیر بگیره خیلی واسم سخت بود آخه تو خیلی وابسته به من بودی و واقعا لازم بود که دیگه از شیر بگیرمت. خیلی لجباز شده بودی ونمی ذاشتی من کاری انجام بدم و همش چسبیده بودی به من و تو این مرحله سخت تو اول مقاومت می کردی.شب ها خیلی سخت می گذشت تو بیدار می شدی و شیر می خواستی و اوایل جایگزین قبول نمی کردی .اماشبای بعد قبول کردی شیر پاکتی و آب و آب میوه بخوری و حالا که می خوابی تا صبح وصبح لج می گیری.روزای اول تا یاد شیر مامان می افتادی روی زمین می خوابیدی و دست و پا می زدی خیلی لجبازی می کردی و زیاد غذا نمی خوردی .و خدا رو شکر این مرحله هم تموم شد و حالا مونده از پوشک گرفتن شما که اینم خیلی سخته.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی