تولد مامان
ششم دی تولد مامان بود . ما شب قبلش خونه ی داداش آقا یاسر دعوت بودیم.همه بودن،پدر جون،مادر جون و خاله فاطمه و خانواده ی آقا یاسر. بابا هم یه کیک کوچولو گرفته بود که اونجا همگی دور هم یه تولد کوچولو هم بگیریم.تو هم قبل شام دسته گل به آب دادی و موقعی که منو خاله داشتیم با کیک تو اتاق عکس می گرفتیم سر رسیدی و از کیک خواستی ما هم خواستیم تو رو از کیک دور کنیم که با پات گوشه ی کیکو خراب کردی . اون شب خیلی خوش گذشت تو حسابی با نی نی ها بازی کردی بعد شام رفتی کیف خاله رو آوردی و گفتی خاله جون تیف آوردم و دوربینو درآوردی و گفتی عکس بگیر . ما کلی اون شب به کارت خندبدیم . ...