حسناحسنا، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 20 روز سن داره

حسنا عزیز مامان و خاله

شیرین زبونیای حسنا

1393/5/5 0:19
نویسنده : خاله
716 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز خاله. این روزا وقتی ما رو میبینی از راه دور کلی ذوق میکنی و دندونای با مزتو در میاری و جیغ میزنی از شادی. راستی الان دیگه 6تا دندون داری. سه تا پایین سه تا بالا. کلمات مختلف رو ادا میکنی و باهامون حرف میزنی. اما جنله ای که مدام تکرار میکنی:" نم نم بده" " نم نم  بده " مامانی هم هی فکر میکنه که گشنته بهت غذا میده. بعد میبینه نه مثل اینکه خوشت میاد هی بگی نم نم بده. میگه حسنا مثل اون آقا تو فیلم برره میمونه که هی مگفت: پول زور وده!

امروز موقع سفره افطار دور سفره میچرخیدی و هی میگفتی: آب بده. میرفتی پیش پدر جون آب میخوردی. من بهت سوپ میدادم و میگفتم حسنا بیا سوپ. میگفتی: اووووووپ. مامانی میگفتی حسنا بیا کوکو. لبخند میزدی از آهنگ کوکو گفتن مامانی.

امروز امتحانی عروسکی که مادربزرگت برات از سوریه آورد رو از کمد در آوردم و میخواستم ببینم چه عکس العملی بهش نشون میدی. عروسک وقتی میچرخیدی کلی ذوق میکردی. بعد که میخواستم عروسک رو سر جاش بذارم جیغ میزدی و میگفتی: نی نی بده! نی نی رو میاوردم بیرون موهاش رو میگشیدی و تکون میدادی میگفتی تاپ تاپ. موهای عروسک بیچاره رو کندی! بعدم حواست رو پرت کردم عروسکو سر جاش گذاشتم. عاشق توپ بازی کرددنی. توپ رو شوت میکنی. دو تا توپ داری. اسم یه توپت رو گذاشتیم: توپ آبی. چون رنگش آبیه. که تو همش صدا میکنی. آبی آبی. توپ دیگت که کوچیکه اسمشو گذاشتم توپ کوچولو. وقتی میگیم توپ آبی یا توپ کوچولو تشخیص میدی که کدوم رو بیاری برامون.

دیروز باهات تمرین کردم که اجزاء بدنت رو بتونی بگی. به موهات دست میزدم میگفتم مو. تو هم موهای منو میگشیدی میگفتی مو. دماغتو دست میزدم میگفتم دماغ. تو هم خوشت میمود اما با تعجب به دهنم نگاه میکردی که چطور میگم اما خودت نمیتونستی بگی.

دیروز رفتیم عیادت بابابزرگ مامانی که بیمارستان بستریه. تو راه همینکه گل فروشیا رو دیدی میگفتی: :دول، دول" من ماشینا رو بهت نشون میدادم و میگفتم حسنا ماشینه. تو هم میگفتی: ماسین.

هر چیز گردی هم که تو راه میدی بهش میگفتی: توپ. توپـــــــــــــــــه!

امروز از مسیر خونه شما تا خونه خودمون آوردمت. دمپایی پات کردم و یه مسیری رو پیاده میومدی. هر کی رو میدی که از کنارت رد میشه باهاش بای بای میکردی. تو راه پوست چیپس و پفک هم دیدی که هی میگفتی نم نمه. یه پیشی هم دیدیم که خوشت اومده بود میگفتی: پیسی، پیسی.

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

زی زی
5 مرداد 93 19:17
به نظرم بیخیال گل گفتن شو حسناجونم اینهمه چیز میز حالا
خاله
پاسخ
خب زی زی جون حسنام یاد میگیره همه چی رو خوب بگه