حسنا در شب تولد خاله
خاله جونی فدای خنده هات بشه. مخصوصا که مثل خودم تیر ماهی هستی و وجه اشتراکمون از روز تولدت مشخص شد. خاله جونی قربون راه رفتنت بشه. امروز کل هال رو راه میرفتی و خوب گشت و گذار میکردی. مثل همیشه عاشق آشپزخونه بودی و تا ازت غافل میشدیم میرفتی سراغ سطل برنج و میریختی پایین و یا کابینت رو باز میکردی و وسایلاشو میرختی زمین. جا نونی رو بر میداشتی و توش مینشتی و میگفتی تاپ تاپ. امروز رفتی بالای میز و از اونجا میخواستی وسایلای رو طاقچه رو برداری که گفتیم ای وای حسنا حالا دیگه چه کارها که نمیکنه. پدرجون امروز کفشتو تو پات کرد و تو حیاط قدم زدی. عاشق کفشت هستی که بهش میگی: پـــــــا ،پــــــــــــا. بعد که خسته میشدی مینشستی رو سنگ نقلیا و باهاشون بازی...